هفته ی 32 بارداری
سلام بهار خوشگلم سلام نخودچی من. سلام مامانی. الان که دارم برات مینویسم لحظه شماری می کنم برای دیدنت . میدونم بعدا دلم برای تکونهات خیلی تنگ میشه این هفته های باقی مونده رو فقط به عشق تکون هات سپری می کنم. عزیزم چند ماهه خواب ندارم و شبها بخاطر شما از ساعت 2 بامداد تا صبح بیدارم. مامانی هفته ی 30 بودم که دکتر بهم آمپول بتامازون برای ریه ی کوچولوی شما داد و من یک هفته ی تمام اشک ریختم که تکون های شما کم شده . هرچند خیالم یه جورایی راحت شد از وقتی این آمپول ها رو زدم. عزیزم احتمالا هفته ی 34 من و شما و بابا محسن بریم سونوگرافی و بتونم روی ماهتو ببینم. فرشته ی کوچولوم برای من و بابایی و خودت دعا کن که این هفته های باقی مونده رو به آرومی و بی مشکل سپری کنیم. می بوسمت به امید بغل گرفتنت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی